dividerمقاله علمی
مقاله علمی

در شرایط امروزی که سازمانها با محیط رقابتی جهانی مواجهند، همواره نیاز به تغییرات ریشه ای و خلاقیتهای کاری احساس می شود. نیروی رقابتی جهانی، سازمانهای امروزی را مجبور کرده است که بعد از دهها سال ادامه روشها و رویه های کاری ثابت خود، روشهای کاری جدیدی را در پیش گیرند، به گونه ای که دیگر سازمانها دارای ثبات کاری نیستند و از نوعی ثبات نسبی برخوردارند و برای اینکه از قافله عقب نیافتند اکثر این سازمانها از مهارتهای مدیریت تغییر بهره می گیرند و با شجاعت و جسارت خاصی سعی در ایجاد تغییرات بنیادی در درون سازمان دارند.  بسیاری از سازمان‌های تجاری، رهبرانی با مهارت‌هایی حرفه‌ای و عملیاتی دارند که از عهده‌ی حفظ وضعیت موجود برمی‌آیند. اما وقتی با موقعیت‌های دشوار روبه‌رو می‌شوند فاقد افراد توانمند و با تجربه  وبا عزت نفس بالا هستند تا بر آنچه متخصصان علم مدیریت مشکلات بسیار پیچیده می نامند فائق آیند.این مسائل بغرنج تنها با صدور چند دستور حل نمی شوند و راه حل مشخصی برای آنها تجویز نمی گردد.راه حلهائی که گاها منجر به تغییر شیوه تجارت شرکتها می شود . امروزه اغلب شرکتها و بنگاههای اقتصادی به این نوع چالشها مواجه هستند و جای خالی رهبری  استرتژیک  به شدت احساس میگردد.                                                                                                                

رهبری چیست

هنر مجاب کردن افراد دیگر است به انجام کاری که شما میخواهید انجام شود (دوایت آیزنهاور)

رهبران به خود و سایرین در انجام کارهای درست یاری میرسانند . آنها جهت را تعیین ،یک چشم انداز الهام بخش  را تصویرسازی و چیزهای جدیدی خلق می کنند

رهبری یعنی تعیین نقشه راهی که برای رسیدن به پیروزی در غالب یک تیم یا سازمان نیاز است پیموده شود .

رهبری یک  عمل پویا، پرطراوت و الهام بخش است. البته باید توجه داشت درست است که رهبران جهت را مشخص می کنند ولی آنها باید با استفاده از مهارتهای مدیریتی پیرامون خود را به سمت هدفی درست و در مسیری هموار و موثر هدایت کنند.

رهبران تنها افرادی هستند که میتوانند مسئولیت موفقیت یا شکست سازمان را بر عهده بگیرند. رهبران در درون سازمان سه مسئولیت اصلی دارند:

الف: ایجاد یک بستر مناسب برای تغییر.

ب: ایجاد تعهد و احساس مالکیت.

ج: ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری.
 

رهبری استراتژیک

رهبری استراتژیک فرایندی است برای اثرگذاری بر موفقیت مطلوب چشم انداز که به وسیله رهبران مورد استفاده قرار می گیرد و با تأثیرگذاری بر فرهنگ سازمانی، تخصیص منابع، هدایت از طریق سیاست گذاری و اجماع بر سر محیط جهانی پیچیده، مبهم، غیر قابل اطمینان و فرّار که با فرصتها و تهدیدها مشخص میشود، همراه است.                  

نتایج پژوهشی در سال ۱۹۹۵ از ۶۰۰۰ مدیر ارشد، فراگیر بودن مشکل فقدان رهبری استراتژیک را نشان می‌دهد. پاسخ‌ها به پرسش‌های پژوهش، نشان دهنده‌ی اولویت‌های مدیریتی آنها بود، که منجر به تهیه‌ی شاخص‌هایی برای رهبران استراتژیک شد. یافته‌ها نشان می‌داد که تنها ۸درصد از پاسخ‌دهنده‌ها را می‌توان رهبر استراتژیک دانست؛ یعنی رهبرانی که در هدایت تغییرات سازمان، مؤثر عمل می‌کنند. همچنین این پژوهش نشان داد فراوانی رهبران استراتژیک میان زنان بیشتر است (۱۰درصد زنان و ۷درصد از مردان پاسخ‌دهنده دارای ویژگی‌های رهبران استراتژیک بودند)، و میان تعداد رهبران استراتژیک و سن افراد رابطه‌ی مستقیم وجود دارد (بالاترین سهم رهبران استراتژیک متعلق به پاسخ  دهنده‌های بیشتر از ۴۰ سال بود ). 

 اما وقتی یک دهه بعد، تحقیق مشابهی انجام شد، تنها ۷ درصد از پاسخ‌دهندگان به عنوان رهبران استراتژیک شناسایی شدند. به‌عبارت‌دیگر، در طول دوره‌ی ده ساله‌ی انتقال که مهمترین ویژگی‌های آن، افزایش پیشرفت‌های تکنولوژیک، بحران‌های مالی، تغییرات جمعیت‌شناختی و سایرعامل‌های جهانی بود، در زمینه‌ی مدیریت و رهبری پیشرفت چندانی صورت نگرفته است .                                                                  .                                    

رهبران استراتژیک به داشتن چند ویژگی شخصیتی گرایش دارند؛ آنها می‌‌توانند همزمان روی طرح‌های متنوعی کار کنند و اگر متوجه شوند که مسیر اشتباهی را در پیش گرفته‌اند، روش‌شان را تغییر می‌دهند. آنها ضمن رفتار متواضعانه، محترمانه و مستمر با کارمندان، بازخواست و حمایت از آنها را همزمان در پیش می‌گیرند و بدین‌وسیله بر رفتار کارمندان اعمال قدرت می‌کنند. در نهایت، این پژوهش نشان می‌داد که تنها درصد کمی از مدیران ارشد دارای چنین عملکرد مدیریتی هستند                                                                            

متاسفانه واقیت این است که تنها درصد  کوچکی از مدیران ارشد برای مدیریت تغییرات کلان آماده شده‌اند و به این خاطر اکثر بنگاه‌های اقتصادی مجبور می‌شوند، مدیرانی خارج از سازمان را دعوت کنند. اما مشاهدات در بسیاری از سازمان‌ها، در طی سال‌های مختلف، مبنی بر این است که تغییرات مهم در بنگاه‌های تجاری، زمانی مؤثرتر است که از درون ساختار سازمانی ایجاد شده‌ باشد.                                                                                             

نکته‌ی نگران‌کننده‌ای که در این بین مشاهده می‌شود این است که، معمولا فقدان رهبری استراتژیک از نظر پنهان می‌ماند. به بیانی دیگر، افراد تشخیص نمی‌دهد که مدیران رده‌بالای شرکت‌ها به‌طور استراتژیک عمل نمی‌کنند یا به‌دنبال پنهان نگه‌داشتن این کمبود هستند. این مسئله وقتی برجسته می‌شود که بنگاهی تجاری با چالش بزرگی در روش سنتیِ فرایند کسب‌وکارش روبه‌رو شود. این درست زمانی است که شرکت‌ها به رهبران استراتژیک نیاز پیدا می‌کنند و افراد متوجه می‌شوند که رهبری فعلی سازمان با وظیفه‌ی پیش رو همخوانی ندارد. 

تمرکز رهبری استراتژیک

تمرکز رهبری استراتژیک بر مزایای رقابتی با داوم و موفقیت ماندگار سازمان است.و هدایت سازمان به گونه ای که باعث رونق آن در دراز مدت باشد.

چه چیز باعث تمایز سایر رهبران با رهبر استراتژیک میشود

چرا یک رهبر خوب یک رهبر استراتژیک نیست.                     

پاسخ به این سئوال  آسان نیست ولی تحقیقات و تجربیات تفاوتهای دقیق و مهمی را بین این دو مفهوم بیان میکند رهبری استراتژیک زمانی که سازمان نیاز به تصمیمات استراتژیک دارد کاربرد پیدا میکند. همچنین میتواند به شکل زیر نیز تعبیر شود که رهبری استراتژیک دارای حوزه گسترده تری است. وتاثیرات  رهبری استراتژیک در بلند مدت محسوس تر است.    

رهبران استراتژیک باید اهداف بلند مدت را در حالی که برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت تلاش میکنند در ذهن خود نگه دارند.  

همچنین وظیفه رهبر استراتژیک ایجاد تعادل میان اهداف بلند مدت و کوتاه مدت است. 

و اغلب شامل تغییرات اساسی ودائمی در سازمان است.

محیط استراتژیک

یکی از ویژگیهای اصلی رهبری استراتژیک تصمیم گیری بر اساس تغییرات دائمی محیط استراتژیک خارجی و داخلی سازمان و چگونگی تاثیر آنها بر تخصیص بهینه منابع و اعضای سازمان است.اما محیط استراتژیک چیست؟ محیطی است متشکل از چهار بخش مجزا و مرتبط به هم شامل : محیطهای محلی ، ملی، نظامی و بین المللی رهبران استراتژیک در چنین محیطی باید به عوامل و بازیگران زیادی توجه داشته باشند. با وجودی که اجزای تشکیل دهنده محیط استراتژیک هم مکمل و هم متضاد یکدیگرند، ولی رهبرانی که تصمیمات استراتژیک میگیرند نمی توانند اجزای آنرا به صورت جداگانه در نظر بگیرند.                                                                   

مهارتهای رهبری استراتژیک

مهارت هائی که در سطح استراتژیک مورد نیاز است بسیار پیچیده تر ومهمتر از مهارتهای لازم برای رهبری سایر سطوح فنی و عملیاتی مورد استفاده قرار میگیرند. در واقع رهبران استراتژیک به سه نوع مهارت نیاز دارند  :                                       

الف- مهارتهای مفهومی: ایجاد یک چاچوب مرجع دانشی، مدیریت مسئله و تصویر سازی آینده.                                                                                                      

ب- مهارتهای تکنیکی: درک سیستمی، توانائی برقرای روابط چند ملیتی و فرا ملی در عرصه جهانی، شایستگیهای اجتماعی و سیاسی.                                                           

ج- مهارتهای بین فردی: توانائی ایجاد اجماع بر سر مسائل بحث برانگیز ، توانائی مذاکره و توانائی برقرای ارتباطات مناسب.                                                                      

لغزشهای رهبر استراتژیک

الف- عدم تمرکز:  عدم تعریف درست یا تعریف نادرست از استراتژی سازمان، مایکل پورتر میگوید : هم چنانکه استراتژی تعیین کننده کارهایی است که سازمان باید انجام دهد، تعیین کننده کارهائی هم است که سازمان نباید انجام دهد.

ب- تکنیکهای بی قاعده : حتی با وجود درک مشترک از استراتژی ، برداشتن گامهای همسو با آن ادراک سخت و دشواری است. سردرگمی و عدم آگاهی از نقش خود در استراتژی سازمان وهمچنین عدم کارآمدی سیستمهای ارتباطی در این مورد باعث دریافت اطلاعات مختلف و متفاوت میگردد.در تحقیق انجام شده سازمانهای با عملکرد بالا 67% کارکنان درک روشنی از اهداف کلی سازمان خود داشته اند و این آمار در مورد سازمانهائی با عملکرد ضعیف تنها 38% بوده است.

ج- دامنه محدود: بیشتر مدیران به خاطر توانائیهای خود در مدیریت عملیات رشد کرده اند و تغییر رویه شخصی که در انجام کاری که در آن مهارت پیداکرده اند بسیار مشکل است . اینگونه افراد بیشتر وقت خود را صرف حل وفصل اموری می کنند که بیشتر خود به وجود آورده اند . این افراد باید مسائل جاری و روزمره خود را رها کرده و به مسائل بلند مدت بپردازند.

وظایف رهبر استراتژیک

الف- بقا:  منظور از بقا  ایجاد مزیت رقابتی پایداری است که بایستی توسط  رهبران استراتژیک بوجود بیاید که قدرت سازمان را برای بقای بلند مدت توسعه دهد.                            

ماهیت رهبری استراتژیک بدین گونه است که این رهبران مستقیما بر افراد تاثیر نمیگذارند بلکه از طریق تاثیرگذاری بر سیستمها و فرایندهای سازمانی به نتایج مطلوب و مورد نظر می رسند. یکی از این روشهای تاثیر گذاری ایجاد تغییرات مترقی است تغییرات درست می تواند بقای سازمان را تضمین کند.                                                                               

بقای پایداری که بر اساس تغییرات مستمر ایجاد میگردد نیازمند نوعی سیستم یادگیری در سراسر سازمان است.                                                                                         

فرآیند یاد گیری شامل پنج جز است:                                          

الف- ارزیابی جایگاه فعلی

ب- درک موقعیت و فعلی و موقعیت ایده ال.

ج- یادگیری چگونگی رسیدن به موقعییت ایده آل.

د- اقدام ( پیاده سازی استراتژی با شناخت و اجرای تکتیکها).

و- ارزیابی عملکرد

کاربردهائی برای رهبری استراتژی

تحقیقات نشان میدهد که استراتژی اغلب به عنوان فرایند یادگیری شناخته نمی شود. این برداشت متاثر از تجربه ما از شیوه منفعل یادگیری در مدرسه است.معنای لغوی واژه آموزش "هدایت کردن چیزی است" آموزش دادن به معنای کنترل کردن است ولی یادگیری به معنای تقویت توانائی به کمک تجربه ای است که ازپیگیری امور بدست می آید.                

سازمان یادگیرنده

سازمانی است که تمامی قدرت،دانش فکری،تجربه سازمان را برای ایجاد تغییرات و بهبود مستمر در جهت توسعه در اختیار گرفته و بر آن مدیریت میکند.


ویژگیهای سازمانهای یادگیرنده

الف- تشویق و ترغیب افراد برای یادگیری منظم در کارشان.

ب- در اختیار داشتن سیستمها و فرآیندهای برای برقرای یادگیری و انتشار آن در سازمان و ارزش قائل شدن برای یادگیری.

ج- رفتار و اعمال رهبران و مدیران سازنده فرهنگ سازمانی است . رهبر یک سازمان یادگیرنده دارای ویژگیهائی باشد که مشوق و فرهنگ ساز باشد.

برخی از این ویژگیها عبارتند از: داشتن بصیرت، چشم انداز، ریسک پذیری، توانمندسازی، ذهن باز و روشن، مربیگری دیگران ، فراگیر بودن.

با وجود کلیه کاربردهای در نظر گرفتن استراتژی به عنوان فرآیند یادگیری مهمترین آنها به چهار گروه تقسیم میشوند.

الف- استراتژی بیشتر کشف است تا تعیین.

ب- رهبری استراتژیک منحصر به افراد بالای سازمان نمی شود.

ج- اینکه شما رهبر استراتژیک باشید کافی نیست بلکه باید توانائی استراتژیک را به همه سطوح توسعه دهید.

د- رهبران باید مهارتهای فکر کردن و عمل کردن و تاثیرگذاری را برای تبدیل استراتژی به فرایند یادگیری تلفیق نمایند.

نتیجه گیری:

تا کنون در مورد رهبری استراتژیک پژوهش های زیادی صورت گرفته است از آنجاکه این سبک رهبری قابل آموزش است محققان برای رهبران استراتژیک ویژگیهایی از قبیل حساسیت شدید نسبت به تغییرات محیط، استقلال، دوراندیشی، میسریابی و فرهنگ سازی را عنوان، و از خود تنظیمی  به عنوان مبنای اصلی رهبری استراژیک یاد میکنند. بطور کلی فرایند رهبری استراتژیک از درون سازمان و بر اساس تحلیلی که رهبر از محیط استراتژیک و اعضای سازمان بدست میآورد آغاز می شود.

نویسنده: جلال الدین شاه حسینی

شرکت وزین صنعت قطعه
عضویت در خبرنامه
© تمامی حقوق برای شرکت وزین صنعت قطعه محفوظ است. طراحی شده توسط طراحی سایت داتک